شیعه...
نوشته شده توسط : داش حسین

شگفتا! اهل سنت جامعه شیعیان را بدعت گذار و مرده پرست می خوانند که از ائمه اثنی عشر از اهل بیت خاتم الانبیا(ص) به سفارش آن حضرت که حتی در کتاب های خودشان هم مندرج است پیروی می نمایند و به فرمان آن ها عمل می کنند، ولی معلوم نیست خودشان به چه دلیل مسلمانان را مجبور می کنند که در اصول به مذهب اشعری یا اعتزال و در فروع حتماً به یکی از مذاهب اربعه عمل نمایند؟ و اگر شیعیان به آن چه بی دلیل می گویند عمل ننمایند یعنی پیرو مذهب اشعری و یا اعتزال و یا یکی از مذاهب چهارگانه نگردیدند رافضی و مشرک و مهدورالدم هستند!! و اگر کسی به آن ها ایراد بگیرد که چون فرمانی از پیامبر برای پیروان ابو الحسن اشعری و یا ابوحنیفه، مالک بن انس، محمد بن ادریس شافعی و احمد بن حنبل نرسیده و آن ها هم از علما و فقهای اسلامی بوده اند پس تقلید را به آن ها اختصاص دادن بدعت است چه خواهند گفت؟

شاید پاسخ دهند که ائمه اربعه چون دارای مقام فقاهت و علم و اجتهاد همراه با زهد و ورع و تقوا و امانت و عدالت بودند پیروی از آن ها بر ما لازم آست، بایدگفت که این ها دلایلی نیست که موجب گردد که مسلمانان تا روز قیامت مجبور باشند از طریقه آن ها پیروی بنمایند چون که این صفات را اهل سنت برای تمام علما و فقهای خود قایل هستند و انحصار دادن به آن چهار نفر توهین به علمای دیگر است. زیرا اجبار به پیروی از فردی و یا افرادی وقتی خواهد بود که دستور و نصّی از خاتم الانبیا(ص) رسیده باشد و حال آن که چنین دستور و نصّ از آن حضرت درباره ائمه اربعه سنی نرسیده است حال چگونه اهل سنت مذاهب اسلامی را چهار مذهب دانسته و حتمی بودن پیروی از یکی از آن چهار امام را حق می دانند؟!

خیلی مضحک و خنده آور است که اهل سنت مذهب شیعه را سیاسی می دانند و می گویند چون در دوره رسول الله نبوده و در خلافت عثمان!! به وجود آمده پیروی از آن جایز نیست و حال آن که با دلایل عقلی و نقلی می توان ثابت نمود که ریشه مذهب تشیع در زمان رسول الله(ص) و به فرمان مبارک آن حضرت به کار رفته و رییس شیعیان امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) از کودکی در دامن نبوت رسول اکرم(ص) تربیت شده و مسایل دین را از آن حضرت آموخته و مطابق اخباری که در کتاب های معتبر خودشان (سنی ها) موجود است پیامبر(ص) آن حضرت را باب علم خود خوانده و خیلی آشکار فرموده که اطاعت علی اطاعت من است و مخالفت او مخالفت من است و در حضور هفتاد هزار جمعیت او را به امارت و خلافت منصوب نموده و به همه مسلمانان حتی عمر و ابوبکر فرمان داد که با علی بیعت نمانید و آن ها هم بیعت نمودند هر چند پس از رحلت رسول الله(ص) بیعت شکنی کردند و خانواده پیامبر را مورد اذیت و آزار قرار دادند. ولی مذاهب حنفی،مالکی،شافعی و حنبلی روی چه پایه ای قرار گرفته است؟ کدام یک از آن چهار امام اهل سنت رسول خدا را ملاقات نمودند یا فرمان و نصی از آن حضرت درباره آن ها رسیده که مسلمانان مجبور باشند کورکورانه از آن ها پیروی نمایند چه آن که اهل سنت هم بی دلیل از گذشتگان خود تبعیت نموده و چهار امامی را پیروی می نمایند که هیچ دلیلی بر امامت مطلقه آن ها ندارند مگر آن که می گویند فقیه و عالم و مجتهد و زاهد و با تقوا بودند که معاصران آن ها می بایست به فتواهای آن علما عمل نموده باشند نه آن که مسلمانان جهان مجبور باشند که تا روز قیامت از آن ها پیروی بنمایند.

علاوه بر این ها اگر این صفات زهد و تقوا و ... با چند برابر آن، همراه با نصوصی از رسول اکرم(ص) در عترت طاهره آن حضرت جمع شد، تبعیت و پیروی از آن ها مقدم تر است یا تبعیت و پیروی از کسانی که به هیچ وجه فرمانی از رسول خدا(ص) درباره آن ها نرسیده است؟

آیا مذاهبی که در زمان پیامبر اثری از آن ها نبوده و هیچ یک از ائمه اربعه سنی در زمان آن حضرت نبودند و فرمانی از آن حضرت درباره آن ها نرسیده و پس از سالیانی چند پدید آمدند مذهب سیاسی می باشند یا مذهبی که پایه گذار آن رسول خدا و پیشوای آن تربیت شده دست آن حضرت بوده است؟ و هم چنین سایر امامان یازده گانه که درباره تمام آن ها و به نام فرد فرد آن ها دستور رسیده و آن ها را عدیل قرآن قرار داده و صریحاً در حدیث ثقلین فرموده: من تمسک بهما فقد نجی و من تخلّف عنهما فقد هلک و در حدیث سفینه فرموده: و من تخلف عنهم فقد هلک.

ابن حجر در ص 135 صواعق باب وصیّة النبی از آن حضرت نقل می نماید که فرمود: قرآن و عترت من در میان شما امانت من هستند که اگر به هر دوی آن ها با هم تمسک جویید هرگز گمراه نخواهید شد. آن گاه ابن حجرگوید:مؤید این قول، حدیث دیگری است که آن حضرت درباره قرآن و عترت فرموده است: فلاتقدمو هما فتهلکوا و لاتقصّروا عنهما فتهلکوا و لاتعلموهم فانهم اعلم منکم (بر قرآن و عترت من پیشی نگیرید و از خدمت به آن ها کوتاهی ننمایید که نابود خواهید شد و به عترت من تعلیم ندهید زیرا که آن ها داناتر از شما می باشند). آن گاه ابن حجر اظهار نظر نموده که این حدیث شریف دلالت دارد بر این که عترت و اهل بیت آن حضرت در مراتب علمی و وظایف دینی حق تقدم بر دیگران دارند.

شگفتا! اهل سنت با وجود اعتراف یکی از بزرگان خود به این که عترت از اهل بیت بایستی مقدم بر دیگران باشند، باز هم بدون هیچ دلیل و برهانی در اصول ابوالحسن اشعری و در فروع فقهای اربعه را مقدم بر آن خاندان جلیل می دارند؟ این نیست مگر از روی تعصب و عناد و لجاج؛ و چنان چه گفته آن ها درست باشد که باید از امامان فقهای چهارگانه به دلیل علم و ورع و تقوا و عدالت پیروی نمود پس چرا برخی از آن ها برخی دیگر را تفسیق و تکفیر نموده اند؟!. پیروان ابوحنیفه و ابن حزم و ... پیوسته به امام مالک و محمد بن ادریس شافعی طعنه می زنند و هم چنین اصحاب شافعی مانند امام الحرمین و امام غزالی و ... به ابوحنیفه و مالک طعنه می زنند!!!

برگرفته شده از :

http://mazhab-e-ma.persianblog.ir




:: موضوعات مرتبط: معصومین و پیامبران , ,
:: برچسب‌ها: شیعه ,
:: بازدید از این مطلب : 963
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : شنبه 17 / 12 / 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: