خون می رود هنوز ز چشم تر شما خرمنزده ست ماه، به گرد سر شما آن زخم های شعله فشان، هفت اخترند یا زخم هاینعش علی اکبر شما؟ آن کهکشان شعله ور راه شیری است یا روشنان خون علی اصغرشما؟ دیوان کوفه از پی تاراج آمدند گم شد نگین آبی انگشتر شما از مکه ومدینه، نشان داشت کربلا گل داد (نور ) و ( واقعه ) در حنجر شما با زخمخویش، بوسه به محراب می زدید زان پیشتر که نیزه شود منبر شما
گاهی به غمزه، یاد ز اصحاب می کنی بر نیزه، شرحسوره ی احزاب می کنی