نوشته شده توسط : داش حسین

خون می رود هنوز ز چشم تر شما
خرمن زده ست ماه، به گرد سر شما
آن زخم های شعله فشان، هفت اخترند
یا زخم های نعش علی اکبر شما؟
آن کهکشان شعله ور راه شیری است
یا روشنان خون علی اصغر شما؟
دیوان کوفه از پی تاراج  آمدند
گم شد نگین آبی انگشتر شما
از مکه و مدینه، نشان داشت کربلا
گل داد (نور ) و ( واقعه ) در حنجر شما
با زخم خویش، بوسه به محراب می زدید
زان پیشتر که نیزه شود منبر شما 

 

 گاهی به غمزه، یاد ز اصحاب می کنی
بر نیزه، شرح سوره ی احزاب می کنی


 

 

بر گرفته شده از:

http://daftaresorkh.persianblog.ir



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: برچسب‌ها: شعر , شاعر , یا حسین , یاحسین , چشم , خون , جگر , جون جگر , علی اصغر , اصغر , علی , محراب , بوسه , بوس , کاروان , کاروان نیزه , نیزه , دفتر سرخ , سرخ ,
:: بازدید از این مطلب : 582
|
امتیاز مطلب : 125
|
تعداد امتیازدهندگان : 37
|
مجموع امتیاز : 37
تاریخ انتشار : 21 / 9 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : داش حسین

شعری در مورد شهیدان

(تقدیم به سید اهل قلم آوینی)


به سوی جبهه می رفت ونگاهش سوی مادربود/
وداعی کرد طولانی که گویی بار آخر بود

و او می رفت آهسته به سوی خاکریز عشق/
وجبهه از حضور او پر از احساس باور بود

دو چشمش خیس از اشک و دلش لبریز از احساس/
میان جمع بود اما دل او جای دیگر بود

عجب حال عجیبی داشت آن شب در دل سنگر
و او آماده پرواز مثل یک کبوتر بود

زمان حمله نزدیک و همه آماده رفتن/
نوای کاروان آن شب پر از الله اکبر بود

چپیه روی دوش او به سر سربند یا حیدر/
و او در کارزار جنگ چو سربازی دلاور بود

زمین دریایی از خون شد،زمرگ لاله های سرخ/
و او مانند یک ماهی به شط خون شناور بود

که ناگه ترکشی خورد و تبسم کرد و پرپر شد/
از او در ذهن من باقی، همان لبخند آخر بود

( شعر از حسین وکیلی زارچ)



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: برچسب‌ها: شهیدان , آوینی , قلم , سید اهل قلم , سید شهید , عشق , خاکریز , خون , لبخند , سرخ , ترکش , دریا , سرباز , سربازی ,
:: بازدید از این مطلب : 922
|
امتیاز مطلب : 108
|
تعداد امتیازدهندگان : 37
|
مجموع امتیاز : 37
تاریخ انتشار : 30 / 7 / 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 29 صفحه بعد